عكسالعمل دشمن
ساعاتى پس از حمله، خودروهاى زرهپوش اسرائيل كه بر روى آنها بلندگو نصب شده بود، در شهر صور به گردش پرداخته و خطاب به مردم اعلام كردند كه تا سه روز مقررات منع عبور و مرور در صور به اجرا گذاشته شده و با متخلفين نيز به شديدترين وجهى برخورد خواهند كرد. همچنين گذرگاههاى «نهر الاولى» در شمال شهر صيدا، «بُسرى» و «باتر» كه محل ورود و خروج مردم به مناطق اشغالى و يا آزاد بود، مسدود شد.
كماندوهاى صهيونيست كه خاطرهى حمله سال گذشته برايشان تداعى شده بود، ديوانهوار به خانههاى اطراف مقر هجوم بردند و به تصور اينكه كاميون حاوى بمب از آنجا خارج شده است، تعداد زيادى از ساكنين آن خانهها را به جرم واهىِ مشكوك بودن در اجراى عمليات،بازداشت كرده و براى بازجويىهاى مفصل به پايگاههاى نظامى ديگر منتقل كردند. ساعتى بعد نيز شكارى بمبافكنهاى اسرائيلى، در اوج هراس و وحشت، منطقهى «بِحَمدون» را بمباران كردند؛ و اين در حالى بود كه دولت اسرائيل در اين كشور بسيج عمومى اعلام كرد.
«رابين رايت» خبرنگار آمريكايى، در كتاب «الغضب المقدس» دربارهى وقايع و حوادث پس از انفجار مدرسه الشجره، اين گونه مىنويسد:
«موشه آرنز وزير جنگ اسرائيل، پس از اين انفجار، با عصبانيت گفت: لبنان لانه و پايگاه بزرگ آدمكشان است و ما بايد با زور آنان را در هم بكوبيم. همين طور هم شد؛ هواپيماهاى جنگى اسرائيلى پايگاههاى فلسطينى در شرق لبنان را بمباران كردند؛ بدون اينكه ابتدا ثابت شود چه گروهى و چه سازمانى در انفجار مقر فرماندهى اسرائيل در مدرسه الشجره دست داشته و يا مسئول بوده است. هواپيماهاى جنگى اسرائيل به روستاهاى شيعهنشين لبنان كه به ادعاى اسرائيلىها ساكنانش طرفدار ايران بودند، حمله كردند و باز اين حملهها در حالتى انجام مىشد كه مسئولين دولتى اسرائيل به طور غير رسمى اعلام داشتند كه دلايل كافى براى محكوم كردن ساكنين اين روستاها در اختيار ندارند. سه روز بعد هواپيماهاى فرانسوى هم وارد كار شدند.»
ساعت 12/30 به وقت بيروت در همان روز، 16 فروند از شكارى بمبافكنهاى «اف.16« اسرائيلى مناطق مسلمان نشين را بمباران كردند. همچنين شهرك «دامور» در جنوب بيروت بمباران شد كه هدف اين حمله ظاهراً پايگاههاى فلسطينى موجود در آنجا بود. به دنبال آن، ستاد فرماندهى ارتش اسرائيل طى يك بيانيهى نظامى اعلام كرد:
«حملهى هواپيماهاى اسرائيلى به مناطق مسكونى در اطراف «منصوريه» و «بِحَمدون» در مركز لبنان، در پى گسترش اقدامات نظامى عليه نيروهاى اسرائيلى مستقر در لبنان صورت گرفته است».
ژنرال صهيونيست «موشهلوى» رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل،پس از اين حادثه گفت: «ما قصد داريم تدابير جديد امنيتى اى اتخاذ كنيم كه بدون ترديد زندگى را براى ساكنان جنوب لبنان دشوارتر خواهد كرد».
موشهآرنز وزير جنگ اسرائيل، دو ساعت پس از حادثه، با هلىكوپتر به صور رفت و با بعضى از فرماندهان نظامى به بحث دربارهى چگونگى حادثه پرداخت. او كه از اين اتفاق شوكه شده بود، در برابر سوالات متعدد خبرنگاران، كه سخنان مسئولين اسرائيلى را پس از انفجار مقر تفنگداران آمريكايى در بيروت يادآورى مىكردند كه گفته بودند: «آمريكا نتوانست از خودش حفاظت كند، اگر آنها به ما متكى مىشدند،چنين حادثهاى اتفاق نمىافتاد»، با عصبانيت گفت:
«ما با دشمن ظالم و بىرحمى مىجنگيم كه به هيچ وجه در طريق معقول حركت نمىكند و حتى در كمترين حد نيز، قواعد متعارف جهانى را هم رعايت نمىكنند... تعداد كشته شدگان بيش از آن چيزى است كه تاكنون اعلام شده است؛ ما به اين اقدام پاسخ خواهيم داد و پاسخمان بسيار سخت خواهد بود. اسرائيل به حملهى متقابل عليه عاملين اين انفجار دست خواهد زد».
عكسالعمل اسرائيل در برابر دشمنى كه به ظاهر ديده نمىشد، چيزى نبود جز بمباران شهرها.موشهآرنز هيچ اشارهاى به بمباران مناطق مسكونى توسط توپخانه هواپيماهاى اسرائيلى نكرد و نگفت كه آيا اين گونه اعمال با قواعد متعارف بينالمللى همخوانى دارد و رحم و شفقتى در آن به چشم مىخورد يا نه؟
از ديدگاه سردمداران صهيونيسم، هر ضربهاى كه به نيروهاى يهود و اسرائيل وارد آيد، عملى است بىرحمانه و جنايتكارانه؛ ولى همهى جنايات سربازان اسرائيلى در شهرها و روستاها، عملى است معقول و منطقى!
بيمارستانهاى داخل فلسطين اشغالى براى انتقال مجروحين حادثه به حالت آمادهباش كامل درآمده و آسيبديدگان، با هلىكوپتر و آمبولانس به آنجا منتقل شدند.
روبرت فيسك خبرنگار برجستهى انگليسى در خاورميانه، و فرستادهى مجلهى «تايمز» در بيروت، در كتاب خاطرات خود «وَيلات وَطن»،دربارهى اتفاقات پس از عمليات مدرسه الشجره، مىنويسد:
«در تمام اماكن، اسرائيلىها ديوارهاى بتونى و موانع مختلف ايجاد كرده و كانالهايى در اطراف مقرهاى نظامىشان ايجاد كردند. سنگرهاى آنان از بتون مسلح بود. طول اين سنگرها 60 متر، ارتفاعشان 10 متر و عرضشان 6 متر بود. براى نقل و انتقال نيروهايشان از اتوبوسهايى استفاده مىكردند كه تانكها و نفربرها آن را اسكورت مىكردند و از منافذ آن لولههاى اسلحه بيرون آمده و آمادهى شليك بود. قافلههاى خود را نيز از آن به بعد به همين صورت محافظت مىكردند».
همهى اينها، چيزى نبود و نيست جز شدت ضربهى وارد آمده و هراس دولت به ظاهر قوى اسرائيل در برابر مسلمانان از جان گذشته.
تلفات
دربارهى تلفات اين عمليات نيز آمار مختلفى در منابع موجود ارائه شده است. دكتر سَعدابوديِه در كتاب «دراسه فىالعمليات الاستشهاديه» تعداد سربازان كشته شده اسرائيل را 28 تن عنوان كرده است. نمايندگى خبرگزارى رويتِر به نقل از سخنگوى نظامى اسرائيل در شهر صيدا، در تماس تلفنى گفت كه بيش از 100 نفر از سربازان اسرائيلى و اسراى لبنانى كشته شدهاند. طبق بيانيهى رسمى اسرائيل كه ساعاتى پس از حادثه، در «تل آويو» صادر شد، پس از انجام كاووش ويرانهها، جسد 29 سرباز اسرائيلى و 10اسير لبنانى به دست آمد.
در كتاب «العمليات الاستشهاديه» چاپ «المقاومه الوطنيه اللبنانيه»، از قول سخنگوى نظامى اسرائيل عنوان شده است كه در اين حادثه 29 سرباز اسرائيلى كشته و 30 نفر ديگر مجروح شدهاند. رابين رايت در گزارش خود مدعى شده است كه در انفجار مدرسه الشجره 29 سرباز اسرائيلى و نيز 32 زندانى فلسطينى و لبنانى كشته شدهاند؛ وى نوشته است: «در اين انفجار، يك جوان شهادتطلب توانست در يك روز، از اسرائيلىها بيش از آنچه فلسطينىها در پنج سال حضور اسرائيل در آنجا كشته بودند، بكشد».
ساموئل كاتز، افسر سابق اطلاعاتى ارتش اسرائيل، در «جاسوسان خط آتش» نوشته است كه چندين افسر برجستهى «شينبِث» در اين حمله كشته شدند.
منابع مقاومت اسلامى به نقل از گزارشهاى واصله گفتند كه پس از پايان عمليات نجات، كه در ساعت 21/30 شب به انجام رسيد، جسد 50سرباز اسرائيلى و 30 اسير لبنانى و فلسطينى به دست آمد. «مقاومت ملى لبنان» در گزارش خود دربارهى اين عمليات اعلام كرد كه در اين حمله 170 نظامى صهيونيست و 97 لبنانى و فلسطينى كه در بازداشتگاه داخل ساختمان به سر مىبردند، كشته شدند كه سازمان «اَمَل» اعلام كرد 35 تن از زندانيان كشته شده وابسته به اين سازمان بودهاند. منابع رسمىِ مقاومت اسلامى، بعدها اعلام كردند كه در اين حمله 72 افسر و سرباز اسرائيلى كشته شدند.
روزنامههاى چاپ ايران، به نقل از گزارشهاى ارسالى خبرگزارىهاى خارجى از لبنان، نوشتند كه در عمليات مدرسه الشجره،فرماندار نظامى اسرائيل در لبنان، و عدهاى از افسران عالى رتبه جزو كشتهشدگان هستند. همچنين براساس اين گزارشها، در روزهاى اول102 جسد از زير آوار بيرون كشيده شد و از 30 نفر زن فلسطينى و لبنانى كه به دلايل نامعلوم و به ظاهر براى بازجويى در اين مقر زندانى شده بودند،25 نفرشان كشته شدند كه اجسادشان از زير آوار بيرون آورده شد.
اظهار نظرها
پس از اين حادثه، رئيس جمهورى ايتاليا كه براى بازديد از نيروهاى ايتاليايى مستقر در بيروت به آنجا رفته بود، گفت: ايتاليا از فرستادن نيروى ناظر به بيروت معذور است.
رونالد ريگان رئيس جمهورى وقتِ آمريكا، خبر انفجار را در حالى شنيد كه در مراسم تدفين 225 تفنگدار دريايى آمريكا كه دو هفته قبل در بيروت كشته شده بودند، شركت داشت. معاون وزير خارجهى آمريكا دربارهى اين حادثه گفت: «اين بدترين نوع مرگ است و ما نيز اين گونه تجربه را چندى پيش آزموديم. بنابراين، كاملاً عظمت اين تراژدى را درك مىكنيم».
«وليد جُنبَلاط» رهبر «حزب سوسياليست لبنان»، هر گونه دخالت نيروهاى دَروزى در اين عمليات را تكذيب كرد و گفت: نيروهاى من با اين گونه عمليات ارتباطى ندارند.
مسئوليت عمليات
سه ساعت پس از انفجار، شخص ناشناسى در تماس با نمايندگى خبرگزارى رويتر در بيروت، اعلام كرد كه سازمان جهاد اسلامى مسئوليت اين حمله را بر عهده مىگيرد. اين فرد ناشناس همچنين بيانيهى اين سازمان را خواند و اعلام كرد:
«ما نه ايرانى هستيم و نه فلسطينى. ما هيچ كس را در لبنان نمىخواهيم.ما آمادهايم تا 2000 رزمندهى خود را به استقبال شهادت بفرستيم تا دشمن صهيونيستى از سرزمينمان خارج شود. در صورت عدم خروج آنها، خشونت تنها راه خواهد بود. اين عمليات يك تست و آزمايش بود. ما خود را براى انجام عمليات در سراسر جهان آماده كردهايم. منتظر ضربات سختتر و بزرگتر در آيندهى نزديك باشيد. ما سربازان خدا هستيم و به مرگ، عشق مىورزيم. ما مسلمان لبنانى هستيم و بر اساس مفاهيم قرآن حركت مىكنيم. ما مىخواهيم در لبنان، جمهورى اسلامى ايجاد كنيم».
اين بيانيه، همهى متجاوزين به لبنان، آمريكا، فرانسه و اسرائيل را به شدت به وحشت انداخت. آنها مىدانستند سازمان جهاد اسلامى به همهى وعدههاى خود عمل خواهد كرد. يكى از روشهاى مهم اين سازمان كه اثرات تخريبى بسيار زيادى بر روحيهى دشمن وارد مىكرد، اين بود كه مدتى قبل از هر حمله، بيانيهاى صادر كرده و دشمنان را تهديد به عمليات مىكرد، و در فاصلهى كوتاهى پس از آن، حمله انجام مىشد. با وجودى كه آمريكا و اسرائيل كليهى توان تشكيلات اطلاعاتى خود را براى ردگيرى و كشف اين سازمان ناشناس به كار گرفتند، ولى موفق به شناسايى و يا ضربه زدن به آن نشدند. اعلاميههاى اين گروه، همچنان نيروهاى مداخلهگر خارجى در لبنان را در كابوس مرگ فرو مىبرد. آن هم مرگ به بدترين شكل ممكن. دفن شدن در زير خروارها بتون و ميلههاى آهنى.
مِئير روزين سفير اسرائيل در واشنگتن، گفت: «من سوريه را متهم مىكنم كه در پشت انفجار مقر فرماندهى اسرائيل قرار دارد؛ همان گونه كه در پشت انفجار مقر نيروهاى آمريكايى و فرانسوى در بيروت دست داشته است».
يوسف شَكور سفير سوريه در پاريس، در مصاحبه با كانال اول تلويزيون فرانسه تاكيد كرد كه اين عمليات، با دو انفجار مقر آمريكايىها و فرانسوىها در بيروت، هيچ ارتباطى ندارد.
با توجه به اينكه در اين عمليات تعدادى اسير لبنانى و فلسطينى نيز كشته شدهاند، تا به حال نام اين شهيد اعلام نشده است؛ البته بايد توجه داشت كه تعداد زيادى از اسرا و زندانيان پس از انفجار از آنجا گريختهاند كه اسرائيل، آنها را جزو كشته شدگان محسوب كرده است. آنچه در اين عمليات مهم به نظر مىآيد، اين است كه ماشين حامل مواد منفجره در پنج مترى ساختمان منفجر شده است، در حالى كه تعداد زيادى از زندانىها در قسمت زيرزمين ساختمان قرار داشتهاند و اگر ماشين در داخل ساختمان منفجر مىشد، تمامى اسرا كشته مىشدند.
از شهيد اين عمليات، تنها تصوير ارائه شده توسط سرباز اسرائيلى «ديويدلوز» است كه پس از مجروحيت در اين حمله، در بيمارستان گفت:
«جوانى خوش سيما، حدود 20 تا 22 ساله، با لبانى متبسم پشتفرمان ماشين قرار داشت».
او كه جوانى بيست ساله بود، در خانوادهاى مستضعف به دنيا آمده بود. دوستانش مىگويند كه هيچگاه تبسم و خنده از لبانش دور نمىشد واز قاريان زيباى قرآن كريم بود و به ورزش نيز علاقه زيادى داشت.
به گفتهى همرزمانش، از اولين روزهاى تجاوز اسرائيل به لبنان در سال1361ه.ش (1982م) در عمليات و مبارزه عليه آنان شركت فعال داشت و به خصوص در طول مدتى كه شهر بيروت تحت محاصره و اشغال بود، بهصورت فعال مىجنگيد. وى پس از ديدن يك دورهى نظامى فشرده بهعنوان مسئول پشتيبانى لُجستيكى مقاومت اسلامى برگزيده شد.
از فعاليتهاى مهم او، آماده سازى و تجهيز عمليات شهيد احمد قصير بود كه خود نيز از آن پس به دنبال فرصتى مىگشت تا براى عملياتى شهادتطلبانه پيشقدم شود. بعد از انجام عمليات شهيد احمد قصير، خطاب به دوستانش گفت: عمليات ما بايد اين گونه باشد و از اين راه عظيم است كه مىتوانيم دشمن را شكست بدهيم. هنگامى كه در مسجد مشغول عبادت بود يكى از نيروهاى مقاومت اسلامى كه خيلى به دنبالش گشته بود، سراغش آمد و به او گفت: به چه كار مشغولى؟
او جواب داد: آيا عملى بهتر از نشستن در برابر خداوند وجود دارد؟
دوستش گفت: در مورد انجام يك عمليات شهادت طلبانه چه نظرى دارى؟
وى با تبسمى زيبا گفت: همواره از خداوند مىخواستم كه اين آرزويم را برآورده كند و آن را يكى از نعمات الهى مىدانم.
هنگامى كه برخاست تا به نماز خود ادامه دهد، با آرامش و طمأنينه خطاب به دوستى كه خبر عمليات را برايش آورده بود، گفت: من در اينجا مشغول خواندن نماز هستم و هنگامى كه تصميم گرفتيد براى انجام عمليات آماده شوم، مرا خبر كنيد.
و قامت نماز بست.
نظرات شما عزیزان: